سلام من هستی ام.اول از همه خدا دوم خانواده ام و سوم پیانو ام همه چیز من هستند.عاشق کتابهام،سفر ، کارهای پر از هیجان و از همه بیشتر کنسرت رفتن و کنسرت گذاشتن در آینده ام.درس خوندن خیلی دوست دارم و از بودن با آدمای جالب لذت میبرم . امیدوارم ساعات خوب هرچند کم رو کنار هم بگذرونیم. یاعلی

Alternative content


تماس با ما http://www.peyvand.linux-web.ir/
برای بهترینم،حدیثه....

چه سخت است تنهایی

و

چه سخت است غم از دست دادن عزیز.....

 

نمیدانم تو کیستی که اینقدر محبوبی

فقط میدانم تو مردی هستی از جنس بلور و ماه تابانی هستی که همچون خداوندگار در دل ما میدرخشی......

پرواز آسمانی و تولد دوباره ات را تبریک می گویم ای مرد آسمانی....

 

 

عزیزترین عزیزترینم بابا رضای عزیز،

میلادت مبارک

نویسنده : هستی
برای تو،بهترین پدربزرگ دنیا..........

چگونه باور کنم که نیستی،

وقتی هنوز صدای گرم و مهربانت در گوشم شنیده می شود

چگونه باور کنم که پر کشیدی،

وقتی هنوز سرمست تماشای زیبایی ات هستم

باور نمی کنم،

چرا که در لحظه لحظه هایم حضور داری،

تو در زلال آبشاران جاری هستی

و

در لطافت عشق،به چشم می خوری

هنوز هستی و تا همیشه خواهی بود......

 

برای تو......

بهترین پدربزرگ جهان

دوست دارم آقاجون.....

نویسنده : هستی
کودکانه پناه میبرم....

تمام دنیا در آغوشت خلاصه شده است....

کودکانه،

پناه میبرم......

به خلاصه ی دنیا....

نویسنده : هستی
"عاشقانه ی آرام من و تو"

چه عاشقانه به رویت لبخند زدم

و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی....

و این شد

"عاشقانه ی آرام"من و تو

 

نویسنده : هستی
دلم لک زده برای یک عاشقانه ی آرام......

دلم لک زده!!!...

برای یک عاشقانه ی آرام!!!..

که مرا بنشانی بر روی پاهایت!!..

بگذاری گله کنم،،

از همه ی این کابوس هایی،،

که چشم تو را دور دیده اند!!!...

نویسنده : هستی
تو می آیی؛با انار و آینه در دست هایت....

می دانم تا پلک به هم بزنم

می آیی؛با انار و آینه در دست هایت!!

.

به قول فروغ:

"من خواب دیده ام"

نویسنده : هستی
تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی......

آن شب....

که ماه عاشقانه هایمان را.....

تماشا می کرد...

آن شب که شب پره ها...

عاشقانه تر...

نور را می جستند..!

و اتاقم....

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود...!

دانستم.....

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

نویسنده : هستی
تولدت مبارک بهترین فائزه ی دنیا

همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم دوستت دارم.

تولدت مبارک فائزه جان

 

نویسنده : هستی
روز پدر بر همگان مبارک.....

علی پا به این دنیا گذاشت و قلب عاشقان را محسور کرد و همگان را با انسانی آشنا کرد که پدر تمامی آفریدگان پروردگارش لقب گرفت

این روز عزیز و بزرگ،میلاد زوج البتول رو به همه به خصوص همه ی پدران و آقایون عزیز از هرکجای دنیا و با هرملیتی رو تبریک میگم.همینجا دست پدرم رو میبوسم و از خدا برای پدربزرگ مرحومم طلب مغفرت و آمرزش میکنم.

قبل از هرچیزاز خدا عاجزانه درخواست میکنم و امام زمان رو به این روز عزیز قسم میدم که همراه با ظهورشون همه ی ما رو از خواب غفلت بیدار کنند.

همچنین از خدا میخوام که به تمامی مریض های دنیا لباس عافیت بپوشونه  و   هرچه جوان زیر سقف این آسمون بی کران هست رو مشکلاتشون رو برطرف بکنه.انشالا روزی میاد که هیچکس هیچ غم و ناراحتی ای نداشته باشه و بر تمام لب ها لبخند موج بزنه و هیچ قلبی سیاه نباشه.عشق و محبت جای کینه و نفرت رو بگیرن و قضاوت ها ،قضاوت های علی پسندانه باشن.

آمین یا رب العالمین

شادی روح تمام اسیران خاک ،صلوات

 

نویسنده : هستی
ای والامقام،روزت مبارک....

استاد عزیز

نفس هایت رسولان روشنی اند

کلمات تو ساده ترین شکل ترجمه ی خورشید است

همه ی جاده هایی که تو نشان می دهی،به خرد و روشنی می رسند

صدای گام هایت،زمزمه ی محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی ست

صدایت،قاصدک هایی اند که خبر از آینده ای روشن،از روزهای نیامده ،برایمان می آورند

روز معلم بر همه ی معلمین عزیز مبارک باد

نویسنده : هستی

من آنچه را احساس باید کرد

یا از نگاه دوست باید خواند

هرگز نمی پرسم

هرگز نمیپرسم که:آیا دوستم داری؟

قلب من و چشم تو می گوید

به من:آری

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
بگذار خود را گم کنم در عشق،در عشق....

من دل به زیبایی به خوبی می سپارم

دینم این است

من مهربانی را ستایش می کنم

آیینم این است

من رنج ها را با صبوری می پذیرم

من زندگی را دوست دارم

انسان و باران و چمن را می ستایم

انسان و باران و چمن را می سرایم

در این گذرگاه

بگذار خود را گم کنم در عشق،در عشق

بگذار از این ره بگذرم با دوست ، با دوست

 

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
چشم در راه کسی هستم.....

چشم در راه کسی هستم

کوله بارش بر دوش

آفتابش در دست

خنده برلب،گل به دامن،پیروز

کوله بارش سرشار از عشق،امید

آفتابش نوروز

با سلامش،شادی

درکلامش،لبخند

از نفس هایش گل می بارد

با قدم هایش گل می کارد

مهربان،زیبا،دوست

روح هستی با اوست

قصه سادست،معما مشمار

چشم در راه بهارم آری

چشم در راه بهار

 

فریدون مشیری

نویسنده : هستی
هیچکس جای خالیت را در وجود من پر نمیکند.....هیچکس....

نویسنده : هستی
شکستن یک دل،تاوان سنگینی دارد!...

نویسنده : هستی
راز پنهان؛ اما آشکار چشمانت.......

می دانم!

تو که باشی

یک ریز شعر میگویم

من از چشم های تو ،

شعرهایم را کِش میروم

نویسنده : هستی
مراقب دلم باش.....نکند از میان دستهایت بیفتد و بشکند!!!!......

دلم......هنوز..........خیس خورده ی نگاه توست.....

نازش بدار.....!که نلغزد.....از میان دستهایت!!!!....

نویسنده : هستی
قاصدک ها به تو خواهند گفت که "دوستت دارم"!!!

لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند،باران را میبوسم

من اینجا زیر بارانم،

وقتی که بسیار از تو دورم و تو را میخواهم

باران را میبوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد

خاطرت باشد؛ما هردو زیر یک آسمان زندگی میکنیم

در هر دوسوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم

و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم!

زندگی شاید همین فاصله ی خیس بارانیست

که تو را به من پیوند میزند.....

 

نویسنده : هستی
لعنت به من که با هربار آمدنم،تو میروی......!!!

نویسنده : هستی
کجا!!؟همین جاست آغوش من!

کجا!!؟

همین جاست آغوش من!

که روزی هزار بار میخوانمت که:

بیا...

و تو...

هر بار

با شیطنتی تمام!

صدا ناز میکنی....

و باز هم میپرسی:

کجا!!

نویسنده : هستی
با ماندن تو پاییز شعرهایم اردیبهشت می شود.............

تو در هوای تمام شعرهایم

جا مانده ای!

خودت را که میگیری از بیت هایم،

هوای جملاتم ابری میشود....

با من بمان،تا پاییز شعرهایم،

با تو اردیبهشت شود.....

نویسنده : هستی
و دنیا به سکوت صدای نفس هایت فرو رود........

اینکه

میان دستانت

لحظه ای چشم هایم را ببندم.....

و دنیا به سکوت صدای

نفس هایت فرو رود،

نمیدانی چه هیجانی ست

 

نویسنده : هستی
این همه ظلم برای چیست؟

ای کاش انسانها معنی آدمیت را میفهمیدند

آخر تا به کی؟

این همه ظلم برای چیست؟

مگر شما انسان نیستید؟

مگر اشرف مخلوقات نیستید؟

پس چرا؟

نویسنده : هستی
سکانس رویایی من و تو....

نویسنده : هستی
انسان.....چه واژه ی بی مفهومی

خدایا......

بر سر دوراهی جاده ای قرار دارم که نامش "خوشبختی"ست...

و با موانعی برخورد میکنم که نامشان انسان است

انسان.......چه واژه ی بی مفهومی

خداوندا.....

کسی که در هر حالت به کمکم شتافت، تو بودی

اینبار هم کمکم کن

بگذار مانع های راه طولانی ای که در پیش دارم را،

به راحتی کنار بگذارم

بارالهی....

قدرتی به من عطا کن که در این راه قوی باشم و با حرف های پوچ دیگران،نا امید نشوم

چرا که

پایان این راه ،

رسیدن به توست

 

 

نویسنده : هستی
لحظه ای آرامش

هیس.....

حواس تنهایی ام را

با خاطرات

با تو بودن

پرت کرده ام.........بگو کسی حرف نزند....

بگذار

لحظه ای آرام بگیرم

 

 

نویسنده : هستی
مرا یاد بگیر.....!

نویسنده : هستی
گرمی نفست دیوانه ام کند....

نویسنده : هستی
سکوت بعضی ها...

نویسنده : هستی
از همون اول دوستم نداشت.........

میگن:چرا؟

میگم:چون نخواست

میپرسن:دلیلش؟

میگم:نمیدونم

میگن:چیه؟

میگم: نمی تونست

جوابم سکوت است

دوباره چرا؟چرا؟چرا؟

فریاد می کشم

چون از اولّم دوستم نداشت.......

نویسنده : هستی
فقط خدا

اگر تنها ترین تنها هم شوم،باز هم خدا هست....

استاد شریعتی

نویسنده : هستی
شیطنت عشق

بگذار تا شیطنت عشق،چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید....هرچند معنایش جز رنج و پریشانی نباشد،اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل نکن.

استاد شریعتی

نویسنده : هستی
اینترنت نامحدود

از مخابرات واسم پیام اومده که

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

حالا ما یه غلطی کردیم اینترنت نامحدود دادیم نیم ساعتم بخواب بدبخت!!!!!

خخخخخخخخخخخخ

نویسنده : هستی
سنگ شده ام،نمی شکنم..........

راحت بگم،سنگ شده ام،سنگ را که می شناسی؟جنسش خوب است نمی شکند!یاد گرفتم که عشق با تمام عظمتش دو یا سه ماه بیشتر زنده نیست یاد گرفتم که عشق یعنی فاصله و فاصله.یعنی دو خط موازی که هیچوقت به هم نمی رسند .یاد گرفتم در عشق هیچکس به اندازه ی خودت وفا دار نیست .یاد گرفتم هرچه عاشق تر باشی،

تنها تری.......

نویسنده : هستی
سکوت موریانه ها

نعره ی هیچ شیری خانه ی چوبی مرا خراب نمی کند،من از سکوت موریانه ها می ترسم.....

نویسنده : هستی
آسمان کلنگی

خدایا.....

کودکان گل فروش را میبینی؟!!!!

مردان خانه به دوش

دخترکان تن فروش

مادران سیاه پوش

کاسبان دین فروش

محرابهای فرش پوش

زبانهای عشق فروش

انسانهای آدم فروش

همه را میبینی؟!!!

می خواهم یک تکه آسمان کلنگی بخرم

دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد!!!!.......

نویسنده : هستی
جایی برای همیشه.......

دلم کوچک است 

کوچکتر از باغچه ی پشت پنجره

ولی آنقدر جا دارد که برای دوستی که دوستش دارم،

نیمکتی بگذارم برای همیشه...

 

 

Naghmehsara04

نویسنده : هستی
حقیقت....

گرگ همان گرگ است شغال همان شغال و بین این همه حقیقت تنها آدم است که آدم نیست!!!!!

نویسنده : هستی
قانون حماقت

اصولا آدمایی که ارزش دوست داشتن را ندارند درست همان آدم هایی هستند که ما مصرانه سعی میکنیم دوستشان داشته باشیم.....

قانون حماقت ما نیازی به اثبات ندارد!

نویسنده : هستی
آرزو

کاش همیشه کوچک می ماندیم......

بزرگ شدن آرزوی خوبی نبود!

نویسنده : هستی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد